کد خبر 1131773
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۹ - ۰۲:۱۶

به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرام مرزوبوم خاطره‌ای از خدیجه ملکی، خواهر شهید محمدرضا ملکی را منتشر کرد: آن شب فیروزه خانم، یکی از همسایه‌ها، منزل ما بود.بعد از شهادت محمد تقریباً هر شب می آمد پیش ما. می‌خواست احساس تنهایی و غربت نکنیم. دو هفته از خاکسپاری محمد می‌گذشت و پابه ماه بودم. اصلا حال خوبی نداشتم البته به روی خودم نیاوردم. فیروزه خانم فهمید و به مامان گفت. مامان از من سوال کرد که من گفتم درد ندارم و فیروزه خانم رفت

 حدود ساعت ۱۲ شب بود که دردم بالا گرفت. تحمل کردم تا حدود ساعت ۵ صبح که پیاده همراه معصومه از خانه زدیم بیرون. دم ایستگاه اتوبوس نیم ساعت معطل شدیم تا اتوبوس آمد. ایستگاه بعد مردی با یک بغل نان سوار شد. ما را ندید. اتوبوس که راه افتاد او لمبر خورد و ناخواسته تنه ی محکمی به من زد و دردم چند برابر شد.

 خودمان را رساندیم بیمارستان نجمیه. آسانسور بیمارستان کار نمی کرد. رفتیم بالا. پرستار بخش زایمان آمد جلو در و اطراف ما دنبال کسی می گشت.

 گفت: شوهر این خانم کیه؟

معصومه گفت: من زن داداش ایشان هستم.

این بار پرستار خیلی تندتر دوباره گفت: شوهر این خانم کجاست؟

پشت سر هم شوهر شوهر می‌کرد. معصومه بغضش گرفت و با همان صدای آرام گفت شوهرش شهید شده.

پرستار گفت: یعنی صاحب نداره؟ یک برادری، مردی همراه این زن نیست؟ یک دفعه بغض معصومه ترکید و زد زیر گریه و گفت من زن داداشش هستم. داداشش هم شهید شده

 پرستار این را که شنید فوراً من را خواباند روی برانکارد و پیشانی ام را بوسید و گفت خانم ببخشید حرف‌هایم از روی عمد نبود. یک وقت نفرینم نکنی!

 بعد عمل معصومه آمد بالای سرم. گفت خدیجه جان چیزی لازم نداری؟ گفتم عزیزم زود برو تا بچه‌ها از خواب بیدار نشدند برس به خانه. زنی که تخت بغلی بود فخرفروشی می‌کرد. دختر به دنیا آورده بود.

ساعت ملاقات دورتختش غلغله بود.بغض گلویم را می‌فشرد. ملافه را کشیدم روی سرم وگریه کردم

 آرام آرام صدای بلند زن زائو و همراهانش تبدیل به پچ پچ شد. مادر شوهر زن آمد کنار تختم

گفت دخترم قدم بچه مبارک باشه. چرا ناراحتی؟ملافه را از روی صورتم کنار زد و گفت رویت را وا کن ببینم. صورت خیس و ملتهب مرا که دید گفت الهی بمیرم. چی شده آخه مگه شوهرت نیامده؟

گفتم نه!

 گفت برادری؟

گفتم من هیچ کس رو ندارم. خدا شاهد است که همه کس من مرده اند. شوهرم شهید شده، برادرم شهید شده و ملافه را کشیدم روی سرم.

 گفت دخترم ببخشید ناراحتت کردم.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 18
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 4
  • حسين DE ۰۲:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    58 2
    بخش كوچكى از حماسه ملتى بزرگ.
  • ۰۲:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    52 1
    من هم مثل اون پرستار از خانواده شهدا حلالیت میطلبم.
  • US ۰۵:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    8 8
    طبق معمول اسم این بیمارستان وقفی را نیز عوض کردند
    • IR ۰۸:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
      12 0
      اسمش هنوز نجمیه است و بیمارستان مخصوص زنان
  • IR ۰۶:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    29 1
    یابن الحسن عجل علی ظهورک
  • IR ۰۷:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    31 1
    صحنه هایی افتخار آمیز از زنان پشت جبهه. جنگ هنوز تمام نشده فقط زمین جنگ عوض شده. السلام علیک یا خانم زینب سلام الله علیها ، آماده ام. خواهش میکنم طلب کن من را.
  • IR ۰۷:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    34 1
    من يكي مي دونم فرداي قيامت ، بدبختيم جواب دادن به شهدا و خانوادشون بماند ، چطوري تو صورت اونها نگاه كنيم جهت شادي ارواح مطهر شهدا ، صلوات
  • IR ۰۸:۰۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    29 2
    درک این این مطالب شعور میخواد که متاسفانه از توانایی غربزده ها خارجه!
  • ش. AE ۰۸:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    29 1
    مدیون تک تک شهدا هستیم مدیون خانواده‌های این عزیزان ایران و ایرانی با غیرت این افراد و تک تک خانواده‌های شهدا زنده است مسول هستیم در برابر این عزیزان
  • IR ۱۰:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    2 0
    زن عموم بنده خدا پا به ماه بود که عموم شهید شد برادرش هم چند سال قبل تر شهید شده بود ولی باز برادر دیگه ای داشت و پدر و خواهراش و مادرم بودن ولی این خانم واقعا مظلوم بود حتی فکر کردن به اون لحظه بی کسی و تنهایی ایشان مو به تن آدم سیخ می کنه
  • KiAŊ IR ۱۲:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    8 0
    خیلی سخته:(
  • IR ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    6 0
    مدیون شما و امثال شماییم تا ابد
  • IR ۱۴:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    3 0
    عزیزم..
  • حجت اله IR ۱۴:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    8 0
    خدا بیامرزدش و فرزندانش را حفظ کند تا رسم شهید را نگه دارند انشالله نه راه آقازادگان را با امید خدا سایه تو هم زیاد برسرشان بماند که پدرهم بودی هم مادر
  • آشنا IR ۱۵:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    8 0
    خداوند به حاجیه خانم سلامتی بده وفرزندان پاک وصادق مثل صابر پرورش داده روح شهید شاد ویادش مانا انشالله شهدا شفیع ما بشوند
  • ن د NL ۱۶:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    1 1
    خانمی که همسرش را از دست بده تک وتنهاست هیج جا جایی نداره همیشه
  • غفور IR ۱۸:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    2 0
    سلام من جز گریه و اشک چشم چیز دیگری ندارم بگم و افسوس می خورم به حال ان روزگار و صد افسوس به این روزهای کشورم
  • فریده IR ۱۹:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
    3 0
    تو اون روز گریه کردی ولی من امروز که غربت تو را میخوانم اشک می ریزم . بچه های جبهه و جنگ و خانواده شهدا و ایثار گران خیلی مظلومند .

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس